مرلین یکی از مدبر ترین و خردمند ترین جادوگران تمام اعصار محسوب می شود.او جادوگری بسیار ماهر بود و گفته می شود مشاور وورتیگرن اوتر پندارگون و آرتور بوده است که همگی آنان شاهان بریتانیای کبیر بوده اند.
به احتمال زیاد مرلین مبتنی بر شخصیت جادو گری واقعی باشد اما کاملا مشخص است که مرلینی که ما میشناسیم حاصل مبالغه های بیش از اندازه از مرلین اصلی است درست مانند شخصیت رستم دستان که یکی از فرماندهان ورزیده ایران باستان بوده اما آشکار است که توانایی گذراندن تیری از تنه درخت سالخورده ای را ندارد.
به عنوان مثال عده ای معتقدند سنگهای بزرگی که در استون هینج وجود دارند را مرلین به آن ترتیب در آن مکان چیده است.عده ای دیگر معتقدند او از توانایی پیشگویی بر خوردار بوده است زیرا به سوی گذشته می زیسته است و به همین دلیل آینده را می دانست.
مرلین بیش از هر چیز دیگر به این دلیل مشهور است که معلم شاه آرتور بوده است.او آرتور را در دوران نوزادی مخفی نمود. شاعری به نام آلفرد تنیسون در شعری به نام چکامه پادشاه آن بخش از داستان را به این ترتیب حکایت می کند:
آرتور متولد شد و به محض ورود به این جهان/در نزدیکی دری مخفی شد/به مرلین سپرده شد تا او را در مکانی دور دست نگه دارد/تا زمان مناسب آن برسد/زیرا فرمانروایان آن روز گاران سبع و وحشی/چونان فرمانروایان این دوران/خشن بودند و ددمنش و به یقین آن کودک را هم می دریدند/اگر کودک را می دیدند مثله اش می کردند/هر یک از فرمانروایان حکومت خود را می طلبید/بسیاری از آنان از اوتر نفرت داشتند/پس مرلین کودک را با خود برد/او را به سر آنتون که شوالیه ای پیر بود سپرد/سر آنتون دوست قدیمی اوتر و همسرش/در کنار فرزند خود آرتور را پرورش دادند/احدی از این موضوع مطلع نشد و از آن پس/فرمانروایان همچون حیوانات وحشی با هم جنگیده اند / جنگهایی که ویرانی این سرزمین را سبب گشته است
سپس مرلین خود معلم و مشاور آرتور شد. او از هوش سرشار و نیز جادو های بیشمار خود استفاده کرد تا به پادشاه جوان در جنگ با دشمنان بریتانیا کمک کند.
آن گونه که در داستانها روایت شده است مرلین به بانوی دریاچه علاقه زیادی داشت اما بانوی در یاچه او را فریب داد تا ستونی جادویی از هوا ایجاد کند و سپس او از همین ستون هوا استفاده کرد تا مرلین را برای همیشه در آن محبوس سازد
نویسنده : حامد منوچهری کوشا
نظرات شما عزیزان:
جالب بود به وبلاگ منم بیا
خوش باشی