اولین شیوهٔ تهیه خشت مربوط به سالهاى پیش از هزارهٔ ششم ق.م است. از آثار مشهور تپه حسنلو را مىتوان نام برد که از خشت خام بطور وسیع استفاده شده است. بکارگیرى آجر در شوش و تپه سیلک کاشان نیز نشاندهنده استفاده از این عنصر در زمان خود است. در معبد چغازنبیل نیز به آجرهایى برمىخوریم که بعنوان کتیبه به دیوار نصب شدهاند. ساکنان سرزمین ایران نقش تعیینکنندهاى در پیشبرد بکار گرفتن فن آجر داشتهاند.
آجر به تنهایى یک قالب شکلدهنده است. و در حدّ یک وسیلهٔ مجرد، هر دانهاش به کار گرفته مىشود.
آجر بعنوان یک عنصر تزئینی، کارآیى آن را دارد که با تمامى عناصر تشکیلدهنده یک معمارى بیامیزد و یا بهشکل یک عنصر مجرد تزئینى جلوهگرى کند.
از آجر در پوشش گنبد، مثل گنبد نظامالملک و تاجالملک؛ در گوشواره یا طاق روى گوشه مثل تالار مربع مسجد جامع اردستان، مقرنس مثل برج طغرل و گنبدعلى استفاده مىشود.
از دیگر موارد تزئینات آجرى در دوران شکوفایى آن، نماسازى و بکارگیرى انواع ترکیبات این عنصر در چارچوب و قالب یک هندسه بسیار ساده اما غنى مىباشد. از نمونههاى برجسته آن برجهاى خرقان در نزدیکى قزوین و برج شبلى در دماوند است.
از دیگر موارد تزئینات آجرى در دوران شکوفایى آن، نماسازى و بکارگیرى انواع ترکیبات این عنصر در چارچوب و قالب یک هندسه بسیار ساده اما غنى مىباشد. از نمونههاى برجسته آن برجهاى خرقان در نزدیکى قزوین و برج شبلى در دماوند است.
کاربرد آجر در معمارى دوران بعد از اسلام فرصت خلق زیبایىها را در بناهاى کم حجم و متوسط فراهم ساخت. چنانکه تعدادى از شاهکارهاى معمارى به جاى مانده از دوران بعد از اسلام ایران این امکان را فراهم ساخت تا در محلهاى دورافتاده و مسیر بیابانەا که دسترسى به سنگ ممکن نبود و چوب نیز در دسترس نبود، تنها با برپا ساختن یک کوره آجرپزی، بناهایى با حجمهاى بسیار بزرگ بنا گردد، سدها و پلهاى مختلف در دورافتادهترین محلها ساخته شود و شهرهایى بزرگ چون نیشابور، جرجان و … پا بگیرند.
از نظر فنی، ضریب انقباض و انبساط آجر در برابر گرما و سرما بگونهاى است که از ایجاد ترک در بنا جلوگیرى مىکند در مقایسه با دیگر مصالح از قدرت ذخیره انرژى حرارتى برخوردار است. آجر خوب آجرى است توپر و مقاوم در برابر فشار، نشت و یخبندان.
شکل عمومى آجرهایى که در طى دورانهاى مختلف بعد از اسلام در بناها بکار گرفته شده، عبارت است از چهارگوش یا مربع در اندازههى متنوع در دورهٔ ایلخانى آجرها از جهت رنگ متوع بودند. و رنگهاى زرد کمرنگ، زرد گل اخرایی، زرد مایل به قرمز، قرمز تیره و خاکى در آنها دیده مىشود. آجر مستطیل در پیش از اسلام رواج کامل داشت اما بعد از اسلام بیشتر آجرها مربع بودند.
هنر چیدن آجرها را در بناها بهمنظور عرضه نماهاى تزئینى متناسب با شکل و هیئت کلى بنا آجرکارى مىنامند. آثار گونهگون معمارى به جاى ماده از دورانهاى مختلف بعد از اسلام ایران شاهد نمونههاى پرارزش از هنر استادکاران ایرانى در آفرینش سطحههاى آجرى در زیباترین طرحها و تناسبهاى زیبا و موزون است. معماران و بنایان هنرآفرین ایرانى به گواهى آثار برجاى مانده از سده چهارم هجرى به بعد، در زمینه آجرکارى شیوههاى گوناگونى را آزمودهاند که در چند گروه تقسیم مىشود: رگچینى – گلاندازى – گرهسازى – آجرکارى رنگى – آجرکارى خفته و رفته – خوون چینى – آجرکارى با آجرهاى ترئینى نقشدار.
آجرکارى با ترکیب آجرهاى یک رنگ و ایجاد و ایجاد طرحها و نقشهاى مختلف در سطحى صاف را با نام ”رگچین“ نام بردهاند.
در گلاندازی، در موقع رگچین کردن آنرا چنان مىچینند که از ترکیب آنها گلهاى مختلف بدست آید.
گرهسازى از شیوههاى بسیار ظریف و پرکار آجرکارى تزئینى است که به کمک قطعههاى مختلف آجرهاى بریده و تیشهدارى شده در اندازههاى گوناگون انجام مىپذیرد. طرحهاى گره در مایه نقشهاى ساده مثل مثلث، مستطیل، مربع، لوزی، ذورنقه و ترکیب آنها با یکدیگر و ایجاد چند ضلعىها، ستاره شکلها و غیره مىباشد. نمونههاى خوبى از این شیوه از دورهٔ سامانیان و آلبویه به بعد در آثار معمارى ایران دیده مىشود مانند:، تزئینات گره مسجد جامع ورامین از دوران ایلخانی، کارهاى جالب مجسد گوهرشاد و مدرسه خرگرد از دورهٔ تیمورى و … .
در آجرکارى رنگی، با آجرهایى با رنگهاى مختلف و به شیوه مسطح، طرحهاى گوناگون ایجاد مىکنند. از این شیوه نمونههایى در شاهچراغ (شیراز)، مسجد وکیل شیراز، سید علاءالدین حسین (شیراز) دیده مىشود. در این شیوه تنوع نقش بسیار است و امکان نام بردن آنها نیز وجود ندارد.
آجرکارى خفته و رفته روشى است که آجرچینى از مایه صاف و مسطح خارج گردیده و با قرار دادن آجرها در سطحهاى مختلف به صورت برجسته و فرورفته طرحهایى ایجاد مىکنند که با ایجاد سایه روشن جلوه خاصى به بنا بخشیده مىشود. از این شیوه با عنوان ”هشت و گیر“ نیز یاد مىشود. در خوونچینی، گونه خاصى از آجرکارى در مایه خفته و رفته و گرهچینى بکار برده مىشود که در شوشتر و دزفول رواج فراوان داشته است.
کار تزئین نماى بنا با آجرهاى نقشدار برجسته ”مهری“ از دوران ایلخانى سابقه دارد. در این شیوه آجرهاى مربع و مستطیل، لوزی، چلیپا و دیگر گونهها با نقشهاى مختلف برجسته همراه با قطعههایى چون: لچکى قوسها، حاشیهها، رخ بامها و زیرخورشیدىها، روى جرزها، میان دو طبقه بنا و … داراى آجرهاى مهرى هستند از جلوهاى زیبا برخوردارند. این شیوه در دوران قاجار در شهرهاى یزد، کاشان، شیراز، تهران رواج فراوان یافت.
گذشته از کاربرد آجر در بناى ساختمانها و نماسازىها، از آجر در پوشش کفها نیز استفاده مىشده است. از پیش از اسلام شاهد کاربرد آجر براى پوشش کف بناها در داخل و خارج بطور وسیع هستیم. بعد از اسلام نیز در محلهایى چون جرجان حتى در پوشش بسیار زیاد کف خیابانهاى شهر آجر بکار رفته است. آجرفرش بناها در بیشتر دورهها با آجرهاى چهارگوش بزرگ ”نظامی“ و ”تخت“ صورت گرفته است. در پلکانها و حتى کف ایوانهاى مقابل حجره کاروانسرا و مسیرهاى داخل صحن برخى از مسجدها، آجرها را بصورت ”نره“ و به شیوه خفته و راسته در طرحهاى مختلف بکار مىبرند تا مقاومت بیشترى داشته باشند. شیوه کار آجر در پلهها را ”هرهچینی“ گویند.
در دورانهاى اولیه تزئینات آجرکارى نماى بنا با شکل کلى آن بهگونهاى در ارتباط است که نوعى وحدت واقعى میان مصالح و طرح بنا بچشم مىآید. مانند مقبره امیراسماعیل سامانى در بخارا، برجهاى گنبد قابوس، پیر علمدار و نمونههاى دیگر. با کسب آگاهى بیشتر در دورانهاى بعد این هنر قوت بیشترى یافت. مسجد جامع نایین و آجرکارى ستونهاى کاکویه شبستان مسجد جامع اصفهان از نمونه کارهاى ارزنده دوران آلبویه است.
در دوران بعد و آغاز عهد سلجوقیان هنر آجرکارى بدون وقفه در خلق آثار شکوهمند معمارى نقش اساسى برعهده دارد. این دوران که تا حملهٔ مغول ادامه دارد. آجرکارى پرکار و عرضه نقشها و طرحهاى گوناگون را مىتوان از ویژگىهاى عمدهٔ معمارى دوران سلجوقى است. برجهاى خرقان بعنوان نخستین گنبدهاى دوپوش از نظر آجرکارى آغاز دوران سلجوقى نمونههاى معتبرى بشمار مىروند. شبستانها گنبددار زواره و اردستان، شاهکار مسجد جامع اصفهان، بناى شکوهمند رباط شرف و رباط ملک، نمونههاى گرانقدر هنر آجرکارى این دوران را تشکیل مىدهد.
در دوران کوتاه خوارزمشاهیان و پیش از یورش مغولان، آثار ارزشمندى در زمینه هنر آجرکارى در خراسان بوجود آمد مانند: مسجد زوزن و سنگان.
در عهد ایلخانیان، تیموریان و آلمظفر، هنر آجرکارى وسعت و حاکمیت مطلق دوران پیش را بتدریج از دست داد. و با بکار گرفتن عنصر ترکیبى کاشى و در برخى موارد سنگ، کاربر آجر کمتر شد. آجرکارى در نماى آثار این عهد به دو گونه صورت گرفته است: یکى آنکه مثل گذشته نماى تزئینى آجرى همراه با چیده شدن دیوارهاى اصلی، بنا شده است و دیگر آنکه پس از پایان سفتکارى و ساخته شدن اسکلت بنا با آجرگرى یک پوشش تزئینى از آجر بصورت پوسته خارجى بر روى بنا ساخته و افزوده مىشود. این شیوه از ویژگىهاى معمارى دوره ایلخانى است. در این عهد آجرکارى به شیوهٔ گرهکارى رنگى یا کاربرد آجرهاى رنگى براى نقشاندازى در روى نما مورد توجه قرار مىگیرد. در این عهد کاربرد آجر سفال در کار تزئین جرزهاى سردر و استفاده از آجرهاى نقشدار رواج فراوان مىیابد. در دوره تیمورى نیز هنر آجرکارى اعتبار فراوانى دارد. آثارى چون مسجد میر چخماق و مقبره شیخ زینالدین ابابکر در تایباد و بویژه دیوارهاى گنبدخانه مسجد جامع یزد از آثار دوران آلمظفر، از کارهاى باارزش این عهد بشمار مىروند.
از این دوره به بعد، کار تراش دادن آجر و ساختن نماى دروغین آجرى با یک پوسته گچ کوهى بصورت آجرنما مورد توجه قرار مىگیرد، که در دوره صفویه بکار گرفته مىشود و بگونهاى وسیع به کار مىرود. در این دوران اهمیت دورههاى قبل دیده نمىشود و تنوع و نقشاندازىهاى زیبایى آثار دو دوره پیش دیده نمىشود.
شیوه آجرکارى عهد صفویه در دوره زندیه و قاجاریه همچنان ادامه مىیابد. شیوۀ رنگ چین در این دوران ساده مىگردد ولى آجرکارى به شیوه ”گره رنگی“ ، ”گلانداز“ ، ”گره“ و آجرهاى تزئینى ”مهری“ در بناهاى بسیارى بکار برده مىشود. در عهد قاجار در نماهاى آجرى بندهاى عمودى حذف مىشود و آجرها در عرض بهم مىچسبند.
زیگورات چغازنبیل شاهکار معماری آجری
بنایی با قدمتی ۳۳۰۰ساله.بنا مربوط به تمدنی است که در تاریخ ایران زمین مظلوم واقع شده وکمتر به آن اشاره شده است.
بنا ی زیگورات چغازنبیل مربوط به تمدن عیلامی می باشد اشاره خواهیم کرد تا بیشتر با تمدن کهن این مرز و بوم آشنا شوید.
این شهر در اوایل قرن ۱۳ قبل از میلاد توسط پادشاه ایلامی اونتاش نپیریشا (Untash Napirisha) ساخته شده و دوراونتاش (Dur Untash) نامیده میشده است. دوراونتاش به معنای قلعه اونتاش می باشد. در بعضی از متون میخی این شهر ال اونتاش (Al Untash) ذکر شده که به معنی شهر اونتاش است. در مرکز شهر ذیقورات عظیمی که بصورت معبدی مطبق میباشد, بنا شده که امروزه دو طبقه از آن هنوز پابرجاست. این معبد مطبق به دو تن از خدایان بزرگ ایلامیان یعنی اینشوشیناک و نپیریشا اهدا شده است. دورتا دور ذیقورات را دیواری احاطه میکرده که در مجاورت آن در جبهه شمال غربی معابدی برای خدایان کریریشا, ایشنیکرب و هومبان بنا شده است. همچنین معابد دیگری در جبهه شمال شرقی قرار داشته اند. مجموعه این معابد توسط حصار دیگری احاطه میشده است. در خارج از این حصار بقایای اندکی از خانه های شهر در سطح زمین دیده میشوند. دورتادور شهر سومین دیوار قرار داشته که کل شهر را محصور میکرده است. طول این حصار خارجی حدود چهار کیلومتر میباشد. در زاویه شرقی شهر و در نزدیکی حصار خارجی، کاخهای شاهی قرار داشته اند. در زیر یکی از این کاخها پنج مقبره زیرزمینی کشف شده است که احتمالا به خانواده شاهی تعلق داشته اند. در طرف مقابل شهر و بر روی ضلع شمال غربی حصار خارجی مخزنی برای آب موجود است.
دو دوره مشخص ساختمانی در برپایی ذیگورات ردیابی شده است در مرحله اول، طبقه نخست به صورت اتاقهایی پیرامون یک حیاط مرکزی ساخته شده است و در مرحله بعد حجمهای مربوط به طبقات در میان حیاط مرکزی ساخته شدهاند.
بناهای شهر از خشت و آجر ساخته شده اند و با وجود قدمت بسیار هنوز قسمت بزرگی از آنها برجای مانده اند. بر روی بسیاری از آجرها ذکر اقدامات و سازندگیهای اونتاش نپیریشا به خط میخی ایلامی و اکدی نگاشته شدهاند
عمده مصالح مجموعه چغازنبیل خشت میباشد به همین خاطر از پوشش آجری با هدف حفاظت از حجمهای زودفرسای خشتی، به ویژه در مورد ذیقورات استفاده زیادی شده است در واقع از هزاران آجر پخته شده و کتیبهدار ذیقورات را تزیین میکردهاند علاوه بر این از آجرهای لعابدار، ملات قیر طبیعی، اندودهای گچی، تزیینات شیشهیی، گل میخهای سفالین استفاده زیادی شده است. همچنین طی حفاریهای به عمل آمده مجسمههای سفالین و لعابدار گاوهای نر که از دروازههای ورودی به بنای ذیقورات محافظت مینمودند، به دست آمده است در نزدیکی معابد هیشمیتیک و روهوراتیر کورهای یافت شده است که به منظور پخت سفالینهها بکار میرفته است .
زیگورات چغازنبیل؛ تبلور معماری مقدس
بناهای مقدس بر مبنای فلسفهای که از اعتقاد آدمیان برمیخیزد، ساخته میشوند. زیگورات چغازنبیل از همین دست بناهای مقدس است که عناصر تفکر آمیخته با تقدس در آن دیده میشوند.
زیگورات چغازنبیل بنایی است چندطبقه و به صورت مربع که طبقه اول آن از طبقات بالایی بزرگتر و وسیعتر است. اطراف این بنای مربع شکل، حصارهای دایرهای وجود دارند که تداعی کننده ترکیب مربع و دایره در وجود این بنای مقدسند. از این لحاظ، زیگورات چغازنبیل شبیه به خانه کعبه است. خانه کعبه بنایی سیاه و مربع (مکعب) شکل است که مسلمانان با لباس سفید احرام به دور آن دایرهوار میچرخند.
بنای زیگوراتها، اهرام، استوپاها، پاگوداها و بناهای «ماندالا» شکل که همگی از بناهای مقدس به شمار میروند، از یک فلسفه همانند پیروی میکنند. در همه این بناها، ساختمانهایی بلند از زمین به سوی آسمان و از فرش به سوی عرش میروند که به نوعی تداعیگر کوه هستند و همه آنها فضای مقدسی هستند که تصور میشده در مرکز عالم قرار گرفتهاند.
بنا به اعتقادات اسلامی، در «مجمع التواریخ و القصص» و مأخذهای دیگر آمده است که سنگهای خانه کعبه را فرشتگان از پنج کوه مقدس و حجرالاسود را از بهشت آوردهاند. از آن پنج کوه نام طور سینا، طور زیتا (زیتون)، کوه جودی و کوه حرا مشخصا آمده است. این کوهها از آن جهت مقدس شمرده شدهاند که نظرکرده خداوند بودند و پای پیغمبران به آنها رسیده بود: موسی و طور سینا، نوح و کوه جودی، عیسی و کوه زیتا، محمد و کوه حرا. در قاره آسیا و در نزدیکی اولانباتور، پایتخت مغولستان کوهی هست که مغولها آن را «بوگدوال» نام گذاردهاند: به معنای «کوه خدا».
در واقع زیگوراتها، اهرام، مقابر و بناهای برجی شکل، گنبدها و معابد چندین طبقه بلند، پاگوداها و استوپاها، در همه جا نمادی از کوه و آسمان بودند. این موضوع در سرزمینهایی که به طور طبیعی فاقد کوه بودند، بیشتر مشهود است، همانند: بینالنهرین، مصرسفلی، جنگلهای مکزیک و پرو.
بنای زیگورات چغازنبیل، مربعی شکل است که حصارهای دایرهای به دور آن دیده میشوند. عدد چهار به عنوان عددی مقدس در معماری: چهار نشاندهنده چهار جهت اصلی، چهار فصل سال، اضلاع مربع، بازوان صلیب، چهار عنصر، چهار ستون عالم، چهار منزل قمر، چهار مزاج، چهار بهشت و… است.
چهار در عهد قدیم، عددی نمادین است. مثل چهار رودخانه بهشت که صلیبی شکل هستند، چهار بخش زمین و غیره. از دورترین اعصار، حتی اعصار نزدیک به پیش از تاریخ، از چهار برای نشان دادن آنچه مستحکم، ملموس و محسوس است، استفاده میشد. چهار به گونهای، رقمی الهی است. در بسیاری از موارد، هاله دور سر حضرت عیسی، چهار پرتو دارد یا به چهار بخش شده است.
وجود عدد چهار در معماری مذهبی بسیار مشاهده میشود. طرحهایی که از بهشت کشیده شده، مربع (مستطیل) شکل و دارای چهار درب هستند. مساجد ایرانی ـ اسلامی گاه چهار ایوانی (در چهار ضلع) هستند. زیگورات معبد چغازنبیل هم دارای چهار درب ورودی است.
زیگورات: تشبیه معابد به کوههای کیهانی در فرهنگ بابلیان جایگاه خاصی دارد و این ویژگی را در قالب فرم زیگوراتهای آنان میتوان دید که صعود از آن را رسیدن به قله عالم میدانستند. کلمه زیگورات یا زیقورات از فعل آکدی «زقارو» (Zegharoo) به معنای بلند و برافراشته ساختن، گرفته شده است. زیگورات بنایی چند طبقه است که مساحت هر طبقه از طبقه پایینی کوچکتر است؛ بنابراین، نمای هر طرف آن به شکل یک پلکان است. این زیگوراتها محل نگهداری مجسمه خدایان و انجام مراسم مذهبی بودهاند.
زیگورات چغازنبیل: اکنون با توضیحاتی که داده شد و مطالبی که در زیر ارایه میشود، درخواهیم یافت که معماری و بنای زیگورات چغازنبیل بر پایه تفکری مقدس شکل گرفته است. مهمترین معبد شهر باستانی دوراونتاش، زیگوراتی است که در مرکز شهر قرار دارد. این زیگورات وقف خدایان «اینشوشیناک» و «ناپیراشا» (گال) شده است. «گیرشمن» بر پایه تجربیات خود و شواهد موجود معتقد بود که این زیگورات در زمان آبادانی پنج طبقه داشته و ارتفاع آن حدود ۵۲ متر بوده که تنها ۵/۲ طبقه از آن با ارتفاع ۲۳ تا ۲۴ متر پابرجاست.
برخلاف زیگوراتهای بینالنهرین که هر طبقه را روی طبقه قبلی میساختند، در این زیگورات ساخت هر طبقه از سطح زمین آغاز شده است. طبقه اول این زیگورات مربعی شکل و طول هر ضلع آن برابر با ۲/۱۰۲ متر یعنی تقریباً برابر طول یک زمین فوتبال است. جهات گوشههای زیگورات منطبق با چهار جهت اصلی یعنی شمال، جنوب، شرق و غرب است.
معبد اعلی که در بالاترین طبقه زیگورات یعنی طبقه پنجم بوده اکنون از بین رفته است، اما به نظر میرسد مجسمه خدایان ناپیراشا و اینشوشیناک در این معبد نگهداری میشده. در هنگام خاکبرداری از زیگورات هفتاد آجر نبشتهدار پیدا شد که روی آنها به زبان ایلامی و اکدی مطالبی بوده که نشان میدهد این معبد جایگاه خدایان ناپیراشا و اینشوشیناک بوده است. در وسط هر یک از چهار ضلع زیگورات پلکانی وجود دارد و هر یک از آنها با دروازهای مسدود میشده است. این پلهها راه صعود به طبقات بالاتر بودهاند.
یکی از راههای محاسبه تعداد طبقات زیگورات در نظر گرفتن شیب همین پلهها است. بدین معنی که اگر پلهها با همین شیب به سمت بالا ادامه پیدا کنند، در طبقه پنجم به نزدیکی مرکز زیگورات، یا ورودی معبد اعلی میرسد. در بدنه زیگورات چغازنبیل، پس از هر ده ردیف آجر ساده یک ردیف آجر نبشتهدار به کار برده شده است. تا سال ۱۹۶۵ در شهر دورانتاش ۵۲۷۵ آجر نبشته و خشت نبشته به زبانهای ایلامی و آکدی کشف شده است. ۶۵۹ عدد از این آجرها بر بدنه زیگورات باقی ماندهاند. این نوشتهها از وجود ادبیاتی بسیار قوی در ۳۲۵۰ سال پیش در سرزمین ایلام حکایت میکند.
زیگورات چغازنبیل درون حصارهای دایرهای شکل قرار گرفته است. حصار، دیوار و حلقه سنگچین که مکانهای مقدس را در بر میگیرند، جزو کهنترین ساختارهای معماری حرمها به شمار میروند.
در سه سوی زیگورات چغازنبیل سه بنای کوچک آجری دایرهای شکل ساخته شده است که تنها یکی از آنها که در سوی شمال غربی قرار دارد تا حدودی سالم باقی مانده بود و دیگری که در سوی جنوب غربی قرار دارد به دست مرمتگران عضو هیئت کاوش فرانسوی شبیه به نمونه سالمِ شمال غربی بازسازی شد. در این بازسازی تنها نیمی از بنا ساخته شد و از بازسازی نیمه دیگر صرفنظر شد. بنای شمال شرقی کاملاً از بین رفته و تنها شالوده آن باقی مانده است.
در باره کاربرد این سه بنا نظریههای متفاوتی عرضه شده بود. رومان گیرشمن سرپرست هیئت کـاوش چغـازنبیـل و نیز آندره پـارو از آن به عنوان «پـوستامنـت» به معنای پایه مجسمه نام بردهاند. عدهای دیگر آنرا سکو، نیمکت، مذبح، محراب و قربانگاه دانستهاند؛ و بعضی دیگر به دلیل شکل نیمدایرهای بنای بازسازی شده از آن به عنوان تریبون سخنرانی یاد کردهاند. غافل از آنکه شکل نیمدایرهای آن تنها به این سبب بوده که تنها یک نیمه آن به دست مرمتگران بازسازی شده است. البته و بیگمان احتمال «پایه مجسمه» بودن این بنا منافاتی با کاربرد تقویمی آن ندارد.
در چهار سوی این سه بنا، چهار آفتابسنج آجری به شکل تاقنما یا پنجرهنما ساخته شده است که با آفتابسنجهای رصدخانه نقشرستم شباهت ظاهری دارند.
به گمان این نگارنده، این سه بنا که بر روی هم مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، یک رصدخانه یا تقویم آفتابی برای سنجش گردش خورشید و به تبع آن نگهداشتن حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول و میانی هر فصل سال یا اعتدالین بهاری و پاییزی و انقلابهای تابستانی و زمستانی بوده است.
چگونگی ایجاد سایهها در تقویم آفتابی زیگورات چغازنبیل
طرح از غیاث آبادی
تغییرات زاویه بین گوشههای آفتابسنجها (که تعدا آنها در مجموع به ۱۲ عدد میرسیده است) با تغییرات زاویه طلوع خورشید در آغاز هر یک از فصلهای سال برابر است. یا عبارت دیگر این آفتابسنجها به گونهای طراحی و ساخته شدهاند که بتوان هنگام طلوع یا غروب خورشید با مشاهده سایههای متشکله در آن، آغاز یا میانه هر یک از فصلها که منطبق با اعتدالهای بهاری یا پاییزی و انقلابهای تابستانی و زمستانی میباشد را تشخیص داد. اینگونه گاهشماری که نه مبتنی بر ماههای دوازدهگانه، که بر مبنای تقسیم برابر فصول به بازههای زمانی برابر است، در نظام گاهشماری گاهنباری ایران بکار میرفته است.
در واقع شکل خاص این تاقنماها که با چند قوس یا ردیفٍ پشت سر هم به ترتیب کوچک میشوند؛ در آیین معماری باستان جایگاه ویژهای داشتهاند که هر چند در آغاز برای کاربرد ویژه آفتابسنجی آن ساخته میشدند، اما بزودی به عنوان یک طرح تزئینی در بسیاری از بناها و بخصوص در دروازه ورودی آن بکار گرفته شد.
نمونه این تاقنماها در بناهای باستانی عیلامی و هخامنشی در شوش، بناهای اورارتویی در پیرامون دریاچه وان، بناهای بینالنهرینی در اوروک و در نیایشگاه سفید، بناهای هخامنشی در تختجمشید، بناهای اشکانی در نسا و هَترا (الحضره)، بناهای ساسانی در فیروزآباد و بیشاپور و تختسلیمان، و نیز در بسیاری جاهای دیگر دیده میشوند.
در چغازنبیل آجرهای سازنده این آفتابسنجها اختصاصاً برای همین کاربرد طراحی و قالبریزی شدهاند و دارای شکل خاص هشت ضلعی میباشند. بر روی شش ضلع بیرونی یک رج از این آجرها، کتیبهای به خط و زبان عیلامی نگاشته شده است:
“من اونتـاش گـال، پسر هـومبـانومنـا، شاه انزان وشوش، من در اینجا بنای محترمی ساختم، یک «سیـان کـوک». در «سـالها» و «روزهـا»ی پر شمار پادشاهی طولانی به دست آوردم. من بنا کردم یک «شونشو ایرپی». من برای خدای گال و اینشوشیناک «سیان کوک» ساختم.”
معنای دو واژه مهــم و کلیدی «سیـان کوک» siyan kuk و «شونشو ایرپی» shunshu irpi مشخص نشده است. م. ج. استٍو از سیانکوک به معنای احتمالی «دیدگاه، چشمانداز، دیدارگاه» نام میبرد (م. ج. استو، چغازنبیل- دور اونتاش، جلد سوم، متون ایلامی و اکدی، ترجمه اصغر کریمی، ۱۳۷۵) و به گمان ما تا حد زیادی به معنای حقیقی آن که مفهوم «رصدگاه» و «رصدخانه» را میرساند، نزدیک شده است. کاربرد این بنا صحت این نامگذاری را تایید میکند.
همچنین علاوه بر آفتابسنجهای فوق، بنای زیگورات چغازنبیل بگونهای ساخته شده است که زاویه خط افق با خطی فرضی که گوشه طبقه اول هر ضلع از بنا را به بالاترین طبقه وصل میکند، کاملاً برابر با زاویه و مسیر حرکت خورشید بامدادی در هنگام اعتدالین است. از آنجا که هر یک از طبقات زیگورات، کوچکتر از طبقات پایینی خود است، از نگاه ناظری که در محل رصدخانه ضلع شمالی ایستاده است؛ خورشید در مدتی کوتاه، چندین بار از پشت زیگورات طلوع و غروب ظاهری میکند. آشنایی کامل و بیشتر با این پدیده میبایست با تماشای فیلم تهیهشده، انجام پذیرد.
منابع:etoood.persianblog
نظرات شما عزیزان: