اخدود به گودالها و خندقهای بزرگ گویند.منظور آیات 4 - 8 سوره بروج و خندقهای عظیمی است که مملو از آتش بود تا شکنجه گران مؤمنان را در آن بیفکنند و بسوزانند.معروف این است که ذونواس آخرین پادشاه حمیر (حمیر یکی از قبایل معروف یمن بود) به دین یهود در آمد و گروه حمیر نیز از او پیروی کردند و یهودی شدند. مدتی بر این منوال گذشت تا به او خبر دادند که در سرزمین نجران (در شمال یمن) هنوز گروهی بر آیین نصرانیت باقی هستند، یهودیان ذونواس را تحریک کردند تا اهل نجران را وادار به پذیرش آیین یهود کند.ذونواس وارد نجران شد ساکنان آن جا را جمع و دین یهود را بر آنان عرضه کرد، اما آنها زیر بار نرفتند، حاضر شدند بمیرند، ولی از دین خود بر نگردند. ذونواس دستور داد خندق بزرگی حفر کنند، آن را پر از هیزم کردند و آتش زدند گروهی از نصارا را زنده زنده در آتش انداختند و سوزاند و گروهی را با شمشیر کشتند و قطعه قطعه کردند.(1)پی نوشتها: 1. ماجرای فوق به صورتهای مختلف در بسیاری از کتب تفسیر و تاریخ آمده است از جمله کتاب مجمع البیان؛ تفسیر ابوالفتوح؛ تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر قرطبی و ابن هشام در سیره ج 1، ص 35 و ج 26، ص 337.
عمامه و شمشیر و عصای حضرت محمد(ص)
زندگینامه حضرت محمد (ص)نام: محمد بن عبد الله در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.كنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، كریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، یس، طه و... .منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیانگذار حكومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانستهاند.عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.محل تولد: مكه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در كتابهاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مىرسد.مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، كمنظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمهاش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگهدارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهدهدار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است كه پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مىفرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانهاى كه وفات یافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد. همسران:1. خدیجه بنت خویلد.
2. سوده بنت زمعه.
3. عایشه بنت ابى بكر.
4. امّ شریك بنت دودان.
5. حفصه بنت عمر.
6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.
7. امّ سلمه بنت عاتكه.
8. زینب بنت جحش.
9. زینب بنت خزیمه.
10. میمونه بنت حارث.
11. جویریه بنت حارث.
12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب فرزندان: الف) پسران: 1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اكرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.
2. عبدالله. این كودك چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مىگفتند.
3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت. عبدالله و قاسم از خدیجه كبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین كودكى از دنیا رفتند.ب) دختران:1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).دختران پیامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسانها و مورد تقدیس و تكریم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقهمند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه كبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقهمند بوده و اظهار محبت و لطف
حضرت عیسی علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است. از ویژگیهای این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است. پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمتهای فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند.
با قدرت پروردگار، عیسی از داخل گهواره لب به سخن گشود و خود را چنین معرفی کرد: قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا (من بنده خدا هستم، او به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است.)
در قرآن، حضرت عیسی علیه السلام یکی از بندگان شایسته خدا ذکر شده است که با اراده خداوند در عوالم بالا حضور دارد و در زمان ظهور آخرین امام معصوم شیعه - حضرت مهدی علیه السلام - و در تشکیل حکومت عدل جهانی او شرکت خواهد داشت.
گوشه هایی از زندگانی حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم مطرح شده است؛ به عنوان نمونه آیات 16 تا 36 سوره مریم که بازگو کننده صحنه های پس از ولادت حضرت عیسی است.
پیامبر برای مخفی نگاهداشتن مسیر، به جای حرکت به سوی شمال مکه که به یثرب میرفت، راهی جنوب مکه شد و به غار ثور که در دل کوه ثور قرار داشت پناه برد
و اما «فينحاس» فرزند يوشع بن نون از مؤمنين بني اسرائيل بود، ولي ياران و انصار زيادي نداشت و پس از مرگ وي 6 تن ديگر از اولاد و احفادش به پيامبري رسيدند كه عبارتند از:
1. بشير بن فينحاس 2. جبرئيل بن بشير 3. ابلث بن جبرئيل
4. اجر بن ابلث 5. قحتان بن اجر 6. عوق بن قحتان[2]
1-حضرت شيث (ع) 2- انوش بن شيث (ع) 3- قينان بن انوش 4-مهلائيل بن قينان (ع) 5-يارد بن مهلائيل (ع) 6-بردبن اخنوخ (ع) 7-اخنوخ بن برد (ع) 8- متوشلخ بن اخنوخ(ع) 9- لمك (لامك) بن متوشلخ (ع) 10-سام بن نوح (ع) 11-ارفخشد بن سام (ع) 12-شالخ بن ارفخشد (ع) 13- فالغ (فالج) بن هود (ع) 14- يروغ(رعو) بن فالغ (ع) 15-صاروغ (سروج) بن يروغ (ع) 16- تاجور(ناحور)بن صاروغ(ع) 17-تارخ بن تاجور (ع) 18- قيدار بن اسماعيل (ع) 19-ببرز بن لاوي (ع) 20-احرب بن ببرز (ع) 21- ميتاح بن احرب (ع) 22- عاق بن ميتاح (ع) 23-خيام بن عاق (ع) 24-مادوم بن خيام (ع) 25-ذوالقرنين (ع) 26- حضرت خضر (ع) 27-حضرت يوشع (ع) 28-كاليب بن يوفنا (ع) 29-فيخاس بن يوشع (ع) 30-بشيربن فيخاس (ع) 31-جبرئيل بن بشير (ع) 32-ابلث بن جبرئيل (ع) 33-احمر بن ابلث (ع) 34-محتان بن احمر (ع) 35-عوق بن محتان(ع) 36-حضرت الي (ع) 37-حضرت القانا (ع) 38-سموئيل (شموئيل) 39-طالوت(ع) 40-جاد نبي (ع) 41-لقمان حكيم(ع) 42-ناتان (ع) 43- آصف بن برخيا (ع) 44-صفورا بن آصف (ع) 45- منبه بن صفورا (ع) 46-هندوا بن منبه (ع) 47-اسفر بن هندوا (ع) 48-رامن بن اسفر (ع) 49-اسحاق بن رامن (ع) 50-ايم بن اسحاق (ع) 51- حنظله بن صفوان (ع) 52- حضرت احيا (ع) 53-حضرت شمعيا (ع) 54-حضرت عدو (ع) 55-حضرت حناني (ع) 56-حضرت عزريا (ع) 57-حضرت حز قيلذ (ع) 58- عوبد ياهو (ع) 59-حزئيل (ع) 60-العاذار(ع) 61- ذكريا بن يهوداع (ع) 62-هوشع (ع) 63-حضرت شعيا (ع) 64-حضرت عدد (ع) 65-حضرت ميخا (ع) 66-حضرت حيقوق (ع) 67-منذر بن شمعون (ع) 68-دانيال نبي (ع) 69-مكيخا (ع) 70-انشو (ع) 71-رشيخا (ع) 72-نسطورس (ع) 73-مرعيد بن نسطورس (ع) 74-بحيرا (ع) 75-منذر بن معون (ع) 76-سلمه بن منذر (ع) 77-برزه بن سلمه (ع) 78-ا بي بن برزه (ع) 79-دوس بن ابي (ع) 80-اسيد بن دوس (ع) 81-هوف (ع) 82-يحيي بن هوف (ع) 83-حضرت ارميا (ع) 84-مرد خاي (ع) 85-حجاي پيامبر (ع) 86-زكريا بن براشيا (ع) 87-حضرت عزير يا عزرل (ع) 88-ملاخي (ع) 89-زردشت (ع) 90-جرجيس (ع) 91-خالد بن سنان (ع)
قرآن و انبياء
شامل : مطالب شنيدني دربارة پيامبران
آيات مربوط به پيامبران در قرآن
مشخصات بيش از يكصد پيامبر
مطالب شنيدني درباره پيامبران
«اليسع» واژهاى معرّب و اصل آن در عبرى «اليشع» يا «اليشاع» به معناى «خدا مىبيند» يا «خدا نجات مىدهد» است، زيرا در زبان عبرى «إل» به معناى «خدا» و «يشع» به معناى «نجات دادن» يا «ديدن» است.(1) گرچه برخى آنرا واژهاى عربى و از ريشه «وَسِعَ، يَسَعُ» گرفته، و دليل آن را وسعت علم آن حضرت يا تلاش وى در طلب حق و طاعت خدا دانستهاند. جماعتى از كوفيان آنرا با دو لام و به صورت مشدّد «اللّيسع» قرائت كردهاند ولى هر دو قول ضعيف است، زيرا در زبان عربى «ال» بر اسمى كه بر وزن «يفعل» آمده مانند يزيد و يَعْمر، داخل نمىشود؛ همچنين هيچ اسمى در اين زبان به صورت «يسع» نيامده است، تا با ورود «ال» بر آن اين كلمه مشدد شود.(2)
نسب حضرت الیسع:
بعضى گفتند يسع بن اخطوب پسر عم الياس است كه خليفه الياس بود در بنى اسرائيل.(3)
در کتب مقدس و از جمله انجیل بارها از حضرت «ایلیا» یاد شده است. گاهی او را «آلیا» یا «ایلی » گفته اند. این اسم در کتابهایی آمده است که قدمتی بسیار پیشتر از اسلام دارند; یعنی قبل از تکامل زبان عربی و به وجود آمدن حرفی مثل «ع ». با این توضیح، اگر اول: آلیا، ایلیا و ایلی به جای الف حرف ع بگذاریم می شود: عالیا، عیلیا و عیلی.
حالا دیگر حضرت ایلیا را می شناسید. او آشنای دلهای ماست. حضرت علی، علیه السلام، جانشین پیامبر و پدر یازده معصوم است. او کسی است که دیوار کعبه به خاطر تولدش شکافته شد. کسی که در سیاهی شب با کوله باری بر دوش به دستگیری و کمک فقرا می رفت. او کسی است که شیر خدا و حیدر کرار بود و به نیروی الهی در خیبر را از جا کند.
در این مطلب به شرح ماجراهای شگفت انگیز و شیرین درباره او از زمانهایی دور پرداخته شده، زمانهایی که او را با نام «ایلیا» می شناختند.
این مطلب از ویژه نامه رشد جوان انتخاب شده است.
|
اسماعيل صادق الوعد اسماعيل صادق الوعد، از جمله پيامبرانى است كه به مقام رسالت نيز نايل شده، اما داستان دعوتش در قرآن مطرح نشده است. بنا به نظر اكثر مفسران و سيره نويسان، وى همان اسماعيل پسر ابراهيم بوده و برخى بر آنند كه وى اسماعيل ديگرى است كه فرزند حزقيل بوده و به مقام نبوت بنى اسرائيل نايل شده است. �به هر تقدير از ميان آيات و روايات موجود درباره او شيوه هاى تبليغى اش را استخراج خواهيم نمود. از جمله آياتى كه مستقيماً در مورد مقام و شأن او نزد خداى تعالى است عبارتند از: وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ * وَأَدْخَلْناهُمْ فِى رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصّالِحِينَ؛(1) و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد كن كه همه از شكيبايان بودند. و آنان را در رحمت خود داخل نموديم، چرا كه ايشان از شايستگان بودند. وَاذكُرْ إِسْمعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الأَخْيارِ؛(2) و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به يادآور كه همه از نيكانند. فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ؛(3) پس به ابراهيم، پسرى بردبار را بشارت داديم. نام اسماعيل دوازده بار در قرآن ذكر شده و در بيشتر موارد همراه نام پدرش ابراهيم(ع)است. |
حزقیل یا حزقیال (عبری:יחזקאל) به معنی خداوند نیرومندی می بخشد) (به کسر و نیز فتح حاء و سکون زاء و کسر قاف و یاء الفى و لام آخر) کلمه مرکب است از حزق و از ایل و به معنى قوت الله می باشد. حزقیال، کاهنی از خانواده صادوق و از پیامبران بنی اسرائیل بود. حزقیال در سال ۶۲۷ قبل از میلاد ولادت یافت. او پسر بوزى کاهن بود که در یهودیه متولد گردید و هم در آنجا ایام طفولیت خود را بسر برد. وی در سن سی سالگی، کاهن اورشلیم شد. حزقیال ازدواج کرد و در تل ابیب در نزدیکی نیپور بابل و در منزل شخصی خودش زندگی می کرد، و مشایخ یهود با او مشورت می کردند. زن حزقیال در زمان کاهنی وی به طور ناگهانی مرد ولی خدا حزقیال را از عزاداری منع کرد. او به سال ۵۹۲ قبل از میلاد، به پیغمبری بنی اسرائیل رسید، و بیست و دو سال بنی اسرائیل را از بت پرستی بازداشته و به سوی خدا دعوت می کرد. در ابتدا بنی اسرائیل تحت تأثیر او قرار نمی گرفتند. تا این که سرانجام با شکسته شدن بت ها به خدای یگانه روی آوردند. او ابیهود (عبری:אבא של יהודים به معنی پدر یهود)، پسر انسان (عبری:ילד של איש) و تسلی دهنده اسرائیل (عبری:עמת) نامیده شده است. در زمان حمله بابلی ها، حزقیال در بابل سکونت داشت و بعد از محاصره اورشلیم در سال هشتم پادشاهی نبوکدنصر، در سال 598 قبل از مسیح، بخت نصر آن حضرت را اسیر کرده با یهویاکین شهریار یهودا و اسراء بنى اسرائیل در اراضى کلدانیان در کنار نهر خابور مسکن داد. او پیامبری بود که داوری بر هفت قوم آمون، موآب، فلسطین، صور، صیدون و مصر را اعلام کرد. گویند که حضرت از دوستان خالص و صمیمى ازمیاى نبى بوده است.
بن یوفنّا از پیامبران بنیاسرائیل پس از موسی است. وی پس از در گذشت یوشع بن نون به امر بنیاسرائیل قیام کرد. بر اساس قول مورخین کالب بن یوفنا شوهر خواهر حضرت موسی بوده است . ولی مسعودی[منظور کدام مسعودی است؟] در کتاب اثبات الوصیه پیامبر پس از یوشع بن نون را کالب نمیداند و مینویسد: «چون هنگام وفات یوشع بن نون فرارسید، خداوند به وی وحی نمود امانتی را که نزد اوست به فرزندش فنحاس بسپارد و او چنین کرد و از دنیا رفت . و پس از فنحاس نیز فرزندش بشیر بن فنحاس وصی او گردید و به مقام پیامبری رسید.»
حضرت فينحاس پسر حضرت یوشع بود وهمزمان با ایشان پیامبران دیگر بودندكه سلسله وار به نشر آئين حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ مي پرداختند از جمله كالب بن يوفنا، حزقيل، اسماعيل صادق الوعد، الياس، اليا و يسع و....[1]
و اما «فينحاس» فرزند يوشع بن نون از مؤمنين بني اسرائيل بود، ولي ياران و انصار زيادي نداشت و پس از مرگ وي 6 تن ديگر از اولاد و احفادش به پيامبري رسيدند كه عبارتند از:
1. بشير بن فينحاس 2. جبرئيل بن بشير 3. ابلث بن جبرئيل
4. اجر بن ابلث 5. قحتان بن اجر 6. عوق بن قحتان[2]
حضرت یوشع بن نون از پیامبران بنی اسرائیل و جانشین حضرت موسی علیه السلام و از فرزندان افرائیم بن یوسف بود. پس از موسی علیه السلام مدت سی سال زنده بود، کار بنی اسرائیل را سامان بخشید و به پیشوایی او بنی اسرائیل به جنگ عمالقه رفتند و شهر اریحا و سرزمین فلسطین را فتح کردند.
در قرآن مجید نام یوشع ذکر نشده است؛ ولی مفسران و محققان، در تفسیر آیههای 12 و 23سوره مائده و آیه 60 سوره کهف به داستان زندگی او پرداخته و این آیات را منطبق بر یوشع دانستهاند:
در تفسیر آیه 12 سوره مائده چنین آمده است:«و از میان آنان دوازده سالار گماشتم.»
موسی علیه السلام به فرمان خداوند دوازده سالار و نقیب را از میان اسباط دوازدهگانه بنی اسرائیل برگزید تا از اخبار سرزمین شام یا سرزمین مقدس و مردم ستمگر آن پرسوجو کنند.
موسی علیه السلام آن دوازده تن را به آن سامان اعزام کرد. یوشع بن نون از زمره آن دوازده نقیب بود که سرانجام فتح آن دیار نیز به دست وی صورت پذیرفت.
همچنین در تفسیر آیه 60 سوره کهف در داستان موسی و خضر، یوشع بن نون را یکی از دو مصاحب موسی علیه السلام دانستهاند.
مورخان عمر یوشع بن نون را صد و بیست سال و محل دفن وی را کوه افرائیم ذکر کردهاند.
منابع:
تاریخ انبیاء، رسولی محلاتی، ج 2، ص 181؛
اعلام قرآن خزائلی، ص 712،
دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج2، ص 2380،
مقبره حضرت يوشع
وقتى حضرت آدم (ع ) وارد بهشت شد، در بهشت حوران پاكيزه سرشت بسيار بودند؛ اما حضرت آدم با آن ها الفتى نداشت . وقتى حضرت حوا آفريده شد و آدم بر او نگريست از او پرسيد: تو چه كسى هستى ؟
حوا شرمگين شد و چيزى نگفت ، جبرييل به آدم گفت : اين حواست ، او را براى تو آفريده اند و او محرم و همدم توست .
حضرت آدم وقتى فهميد كه حوا متعلق به اوست خواست به سوى او دست دراز كند جبرييل گفت : اى آدم ! اگر او را مى خواهى ، بايد او را عقد كرده و برايش مهريه تعيين كنى .
آدم فرمود: اى برادر! تو مى دانى كه من پولى و نقدى ندارم چگونه او را عقد كنم ؟
جبرييل گفت : سه بار به حبيب خدا محمد مصطفى (ص ) صلوات بفرستى تا حوا بر تو حلال
آدَم بر پایه اسطورههای سامی و کتاب مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نخستین انسانی است که آفریده شدهاست. او ابتدا در بهشت میزیست. همچنین آدم را آدم التراب مینامند و کنیهاش ابوالبشر است و وصفش صفیالله که در ضمن در سورههای بقره ٬ اعراف ٬ حجر ٬ طه ٬ ص ٬ بنی اسرائیل و کهف از او سخن به میان آمده کهnhvn با روایت «سفر پیدایش» در عهد عتیق (تورات) اختلافهایی دارد
حضرت یوسف علیه السلام فرزند یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم علیهم السلام از پیامبران بزرگ الهی و اولین پیامبر بنی اسرائیل بود.
نام یوسف 25 بار در قرآن آمده و سوره ای نیز به نام او موجود است. این سوره داستان زندگی یوسف را به عنوان احسن القصص (بهترین قصهها) از آغاز تا پایان بیان کرده است.
یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم خلیل، ملقب به اسرائیل و از انبیای بزرگ الهی بود. یعقوب خاندان پاک و شریفی داشت، پدرش، اسحاق، از پیامبران بزرگ و مادرش دختر حضرت لوط بود.
حضرت یعقوب چهار زن داشت و از آنان 12 پسر پیدا کرد که به آنان فرزندان اسرائیل و اسباط دوازده گانه و بنی اسرائیل میگویند. لذا یعقوب جدّ بنی اسرائیل بود.
نام یعقوب 16 بار در قرآن آمده و یک بار نیز با عنوان اسرائیل از او یاد شده است. حضرت یعقوب علیه السلام پس از درگذشت پدرش، اسحاق، به مقام پیامبری رسید. شریعتی که تبلیغ می کرد همان شریعت ابراهیم علیه السلام و کتاب او هم همان صحف ابراهیم بود.
از زندگی حضرت یعقوب علیه السلام تنها دو واقعه در قرآن مجید آمده است؛ یکی آنکه هنگام مرگ از فرزندان خود پرسید:«بعد از من چه کسی را خواهید پرستید؟»
گفتند:«خدای تو و خدای پدرانت، خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را خواهیم پرستید.»
واقعه دیگر مربوط است به داستان یعقوب و یوسف و حوادثی که بر سر فرزندش گذشت، و اندوه وی در فراق پسرش، کوری چشمش و سرانجام، رسیدن به وصال یوسف و بازیابی بیناییاش.
یعقوب پس از تحمل و رنج و اندوه بسیار، در 140 یا 147 سالگی در مصر از دنیا رفت و هنگام مرگ به فرزندش، یوسف، وصیت کرد که جنازه او را به فلسطین ببرد و نزد پدر و جدش، اسحاق و ابراهیم، دفن کند.
یوسف نیز به وصیت پدر عمل کرد و وی را در حرم ابراهیم در شهر الخلیل به خاک سپرد. اکنون نیز قبر این خاندان در الخلیل بر جا است.
روم، پسر عيص، پسر اسحاق، پسر ابراهيم (ع) بود.
از زندگي ايشان اطلاعاتي در دست نيست
پسر روم، پسر عيص، پسر اسحاق، پسر ابراهيم (ع) بود.
از زندگي ايشان اطلاعاتي در دست نيست
اموس یا افرص ، پسر دارح، پسر روم، پسر عيص، پسر اسحاق، پسر ابراهيم (ع) بود.
از زندگي ايشان اطلاعاتي در دست نيست
مقام حضرت ابراهیم من الداخل
وتوضح الصور مكان قدمیة محفورة فی الصخر بامر الله سبحانة وتعالى
ایّوب فرزند افرص از نوادگان حضرت اسحق و نوه ابراهیم بود. مادرش دختر حضرت لوط بود و همسرش رحیمه دختر افرایم فرزند یوسف فرزند یعقوب بود.
مقبره حضرت ايوب
حضرت ایوب مردی خوش سیما، خوشخو، پرهیزگار، نیکوکار، مهربان و بخشنده بود. خداوند او را به پیامبری برگزید و به وی دارایی و فرزندان بسیار داد. او مردم را به سوی خداوند فرا خواند ولی تنها چند نفر به او ایمان آوردند.
شیطان بر سپاسگزاری ایوب رشک برد و آن را نتیجه رفاه و نعمت قلمداد کرد؛ گفت سپاسگزاری او به دلیل سلامتی و دارایی اوست. خداوند نیز نخست ایوب را به از دست دادن اموال و آنگاه به مصائب جسمی و بیماری آزمود ولی ایوب همچنان صابر و شکیبا و سپاسگزار ماند.
شیطان وقتی از فریفتن ایوب ناامید شد، بر آن شد تا همسر ایوب را همانند حواء بفریبد تا از این راه بر ایوب دست یابد.
پس از این ماجرا بود که حضرت ایوب با دلی سرشار از عشق و شور معنوی، پروردگار خود را میخواند و میگفت:«خدایا به سختی و رنج گرفتار آمدم و جز تو فریادرسی ندارم.»
خداوند بزرگ دعای او را پذیرفت و دردها و بیماری های او را درمان بخشید و آنچه را از دست داده بود به وی بازگردانید.
درباره چگونگی و انواع مصائب حضرت ایوب سخنهای ناروا و افسانههای زیادی گفته شده که از ساحت قدس آن پیامبر الهی به دور است.
25 پیامبر الهی که نامشان در قرآن آمده است
در اين بخش اطلاعاتي از ايشان به صورت مختصر براي شما دوستان آورده ايم
پدر حضرت ادريس بوده و همسرش بره نام دارد از زندگي ان حضرت اطلاعات دقيقي موجود نيست
مهللئیل (عبری: מהללאל، در منابع اسلامی مهلائیل) از شخصیتهای عهد عتیق است. مهلئلیل پسر قینان و نواده انوش بود و نسبش به شیث پسر آدم میرسید. مهلئلیل پدر یارد و جد خنوخ بود.[۱] مهلئلیل هشتصد و نود و پنج سال زندگانی کرد.[۲] نخستین رویای خنوخ در خانه پدربزرگش مهلئلیل بوده است.[۳] نام مهلئلیل در نسبنامه عیسی[۴] و نیز در نسبنامه محمد پیغمبر اسلام[۵] ذکر شده است.
منابع
- عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، isbn ۹۶۴۳۰۷۱۶۳۴
- کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، isbn ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-x
- یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
- جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.
- ابن هشام. سیرت رسولالله صلی الله علیه و سلم. ترجمهٔ رفیعالدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی. علیاصغر مهدوی. چاپ سوم، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰، ۵۱۹.
در قسمتي ازكتاب تاريخ مسعودي آمده است:حضرت انوش هنگامي كه ۹۰ساله بودپسرش حضرت قينان به دنيا آمد و سپس صاحب نوهاي به نام مهلائيل يا حليث شد و پس از اين فرزند مهلاييل به نامه يارد يا غنميشا به دنيا آمد كه پدر ادريس پيغمبر است.
نگارنده كتاب مزبور افزوده است:حضرت انوش بعد از تولد حضرت قينان ۸۱۵سال ديگر عمر كرد و صاحب فرزندان زيادي شد و در دو هزار و ۸۶۴سال پيش از ميلاد در سن ۹۰۵سالگي (طبق كتاب بحارالانوار جلد ۱۳صفحه ( ۵۹۳در قلعه فهران در شهر قهدريجان بدرود حيات گفت
از زندگي اين بزرگوار اطلاعات زيادي در دست نيست
آرامگاه سومين پيامبر جهان در فلاورجان اصفهان قرار دارد
|
نام : حضرت انوش (ع)
لقب : ریسان
نام پدر : حضرت شیث بن آدم (ع)
نام مادر : نزله (حوریه یا حورا )
حضرت شیث بن آدم (ع) هنگامی که ١٠۵ ساله بود پسرش حضرت انوش (ع) به دنیا آمد. بعد از تولد حضرت انوش (ع) حضرت شیث (ع) ٨٠٧ سال دیگر عمر کرد و در سن ٩١٢ سالگی جان به جان آفرین تسلیم نمود و حضرت شیث (ع) اولین کسی بود که مردم را به یگانه پرستی دعوت می نمود .
نام دیگر شیث بن آدم، هبة الله است. او فرزند و جانشین حضرت آدم بود.
در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام آمده است:
آدم علیه السلام بعد از کشته شدن هابیل، بسیار گریست و به درگاه خداوند شکوه کرد. خداوند به او وعده پسری داد تا جای هابیل را بگیرد. آنگاه به او فرزندی عطا کرد که آدم او را شیث نام گذاشت. خداوند به آدم وحی کرد که:«این پسر بخششی است از جانب پروردگارت، پس نام او را «هبة الله» بگذار.» و آدم علیه السلام نیز چنین کرد.
آدم به هنگام وفات، مأمور شد شیث را جانشین و وصّی خود معرفی نماید.
او نیز تمامی فرزندان خود را جمع نمود و شیث را به جانشینی خود منصوب نمود.
در روایات آمده که آدم علیه السلام به شیث سفارش کرد که علم و مقام خود را از قابیل پنهان دارد، مبادا که به وی نیز حسد ورزد و همانند هابیل او را نیز به قتل رساند. از این جهت شیث پیوسته در هراس و در حال تقیه به سر میبرد.
خداوند تعالی شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آنها مردم زمان خود را که همگی از نوهها و نوادگان آدم ابوالبشر علیه السلام بودند به توحید و یگانگی خدا دعوت نماید.
میگویند حضرت شیث علیه السلام 912 سال زندگی کرد. محل تبلیغ وی مکه معظمه بود و مطالب صحیفهها را که دلایل خداشناسی، فرایض و احکام و سنن و حدود الهی بود برای فرزندان آدم میخواند.
وی سرانجام در مکه درگذشت و در کوه ابوقبیس به خاک سپرده شد.
قرآن مجید تصریح به نبوت حضرت ادریس نموده و او را به صدق و عُلوّ درجه ستوده است آنجا فرموده: ‹‹ و اذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقاً نبیّاً و رفعناه مکاناً علیّا››
ای پیامبر یاد کن در قرآن ادریس را، بدرستیکه او پیامبری راستین بود و ما او را به درجه رفیع بالا بردیم››
مرحوم طبرسی می فرماید: ادریس جدّ پدر نوح علیه السلام بوده و در تورات نام او اخنوخ ذکر شده و او را ادریس گفته اند به جهت کثرت درس کتب آسمانی و احکام خداوند و او اولین شخصی است که با قلم نوشته است. شغلش خیاطی و اولین کسی است که جامه دوخته است، در وصف او گفته شده که خداوند علم نجوم و حساب و هیئت را به عنوان معجزه به او آموخته بود.
حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولوالعزم بود که خداوند او را با کتاب و شریعت مبعوث فرمود. شریعت و کتاب او نخستین شریعت و کتابی بود که مشتمل بر قوانین و احکام الهی بوده است. حضرت نوح دومین پدر نسل کنونی انسان است و بجز آدم و ادریس که قبل از او بودند، نسبت سایر پیغمبران الهی به او منتهی میگردد. نام همسر وی «والیه» و گناه او این بود که در نزد قوم خود، نوح علیه السلام را مجنون معرفی کرد.
نام پسران او حام و سام و یافث و نام پسر گناهکارش که در هنگام طوفان نوح غرق شد، کنعان بود.
به تصریح قرآن کریم، حضرت نوح علیه السلام به مدت 950 سال قومش را به خداپرستی دعوت کرد. او اولین پیامبری است که در زمانش عذاب طوفان بر منکران و مشرکان فرود آمد.
حضرت موسی علیه السلام از پیامبران اولوالعزم و ملقب به کلیم الله است. او پیامبر و رهبر قوم یهود بود که ایشان را از مصر و از اسارت مصریان بیرون آورد. خداوند به وسیله او دین یهود را در کوه طور سینا به بنی اسرائیل ارزانی داشت. نام پدرش بر اساس تورات عمرام است که در عربی به صورت عمران در آمده است. نام مادر موسی را نیز یوکابد یا یوکبد نوشتهاند.
زمان بعثت حضرت موسی علیه السلام در قرنهای 13 تا 15 پیش از میلاد مسیح بوده است. نام حضرت موسی 136 بار در قرآن مجید ذکر شده و در بیست سوره از او سخن گفته شده است.
بخشی از زندگی موسی با استناد به آیات قرآن نقل میشود:
فرعون مصر خوابی دیده بود که طفلی در بنی اسرائیل به دنیا خواهد آمد که حکومت او را نابود خواهد ساخت. بنابراین دستور داده بود همهی فرزندان پسر بنی اسرائیل را هنگام تولد بکشند.
مادر موسی او را از بیم کشته شدن بر اساس الهام الهی در صندوقی نهاد و در رود نیل انداخت. آسیه همسر فرعون او را دید و از آب گرفت. موسی به امر الهی هیچ پستانی به دهان نمیگرفت تا اینکه مریم خواهر موسی، مادرش را به عنوان دایه به خاندان فرعون معرفی کرد. بدین ترتیب موسی در خاندان فرعون ولی در دامن مادر خودش پرورش یافت.
موسی در نوجوانی، در حادثهای، هنگام دفاع از مردی از بنی اسرائیل یک قبطی را به ضرب مشت کشت. سپس از مصر به مدین گریخت، در آنجا به خانه شعیب راه یافت و با دختر حضرت شعیب علیه السلام ازدواج کرد. شعیب مهر دخترش را ده سال خدمت موسی در خانه آنان قرار داد. موسی پس از پایان دوره خدمتگزاریاش، با همسرش، صفورا، عازم مصر شد. در وادی ایمن طور، در شبی سرد که راه گم کرده بود، با دیدن نور تجلّی الهی، هدایت یافت و به رسالت مبعوث شد. او ماموریت یافت به مصر برود و فرعون را به توحید و خداپرستی دعوت کند. او از خداوند درخواست کرد که برادر کاردان و سخنورش، هارون علیه السلام، را نیز به دستیاری او در انجام رسالت بگمارد، و خداوند پذیرفت.
موسی در برابر فرعون آیات و معجزات زیادی نمایان کرد تا او را به خشوع وا دارد. از جمله آنکه عصایش را به صورت اژدها در آورد؛ یا از دستش فروغی همچون خورشید تاباند. اما فرعون همه این معجزات را سحر و جادو خواند و ساحران کشورش را به مقابله با موسی دعوت کرد. ساحران شکست خوردند و به خدای موسی ایمان آوردند.
کم کم بنی اسرائیل به موسی ایمان آوردند اما فرعون نمیگذاشت آنها از مصر به شام هجرت کنند. به دعای موسی بلاهایی بر فرعونیان نازل شد. موسی علیه السلام بنی اسرائیل را کوچاند و فرعونیان که در تعقیب ایشان بودند در بحر احمر غرق شدند.
حضرت موسی علیه السلام سرانجام در 120 یا 126 سالگی در شب بیست و یکم رمضان درگذشت و در کوه نبأ یا نبو به خاک سپرده شد.